دیکشنری
داستان آبیدیک
ول کردن
english
1
general
::
let go, set free, quit
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
وقوع درخارج
وقوع غیرمکرر
وقوع مکرر
وقوع وتکرار
وقوع یافتن
وقوف
وقیح
وگرنه
ول
ول تست
ول خندیدن
ول شدگی کمربند
ول گردیدن
ول گشتن
ول نکردن
ول کردن
ولاء
ولادت
ولایات
ولایت
ولایت ولات
ولایتی
ولتاژ
ولتاژ باتری
ولتاژ راهانداز
ولتاژهای متوزان
ولتامتری چرخه ای
ولتامتری عاری سازی
ولخرج
ولخرجی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید